ولادت با سعادت رسول  رحمت خاتم النبیین فخر بنی آدم  حضرت  محمد مصطفی(ص)و امام جعفر صادق(ع) را محضر  حضرت ولی عصر (عج) و همه شما مسلمانان  تبریک و تهنیت عرض می نمایم .

                                   ******************************

با سلام محضر شما دوستان ومهربانان، در این پست قصد  دارم که یکی ازآثار استاد شجریان را که در تاریخ 14/2/53 با عنوان گلهای تازه شماره 104 اجرا شده است را معرفی نمایم و قسمتی از آن را نیز برای گوش دادن ودانلود بگذارم تا علاقمندان با آثار گذشته استاد نیز بیشتر آشنا شوند, این تصنیف در ابوعطا اجرا شده است در این اثر استادان فرهنگ شریف : تار  و امیر ناصر افتتاح :ضرب با- استاد شجریان که درآن زمان با نام سیاوش فعالیت داشته اند همکاری کرده اند.

از آنجایی که ( البته به نظر بنده ) بیان شعر و انتقال معانی آن هدف اصلی موسیقی و آواز است سعی کرده ام که اشاراتی که در شعرها دیده ام را برایتان بنویسم، باشد که شما عزیزان با بیان اشکالات و نظر زیبایتان بنده را یاری فرمائیدتا همگی  اهل بشارت باشیم.

ان شاالله ....

سرعت پائین سبب دیر خواندن تصنیف می باشدکه چاره ای جز تحمل ندارد     لینک دانلود تصنیف

 *************

طفيل هستي عشقند ادمي و پري

ارادتي بنما تا سعادتي ببري

 

اشارت :

 در این بیت با توجه به این سخن از نظامی که :  

سرخیل تویی و جمله خیلند            مقصود تویی، همه طفیلند

می توان اینگونه برداشت کرد که منظور حافظ اینست که: در این عالم که شور عشق درآن موج می زند همه کسانی که در اطراف ما هستند از طرف حضرت حق آمده اند و حافظ سعادت  هر کسی را درگرو ارادت و خدمت به خلق خدا می داند.

اشارتی دیگر: برداشت دیگری که می توانم داشته باشم اینست که ما همه زاده عشقیم یعنی  حاصل  عشقبازی خداوند با جمال خودش موجب تولد ماست، و ما باید سر ارادت به آستان این عشق داشته باشیم تا سعادت به ما روی نماید.

 

طفیل :  نوزاد، مهمان ناخوانده،مولدین

خیل : سپاهیان ، نظامیان ،لشکر

بکوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش

که بنده را نخرد کس به عيب بي هنري

اشارت : 

 در اینجا حضرت حافظ روی سخن با ما  دارد که  ارزش هر انسانی به هنر اوست،ما را ازعیب بی هنری نهی می کند و از اونجایی که هنر واقعی تنها نزد کسیست که عاشق باشد و نصیبی از عشق داشته باشد ما را بسوی هنر مند بودن که همان عاشقی است دعوت می کند.

مي صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند

  به عذر نيمه شبي کوش و گريه(ناله) سحري

اشارت :

در این بیت به مختصر لذت و شیرینی خواب صبحدم اشارت شده است و ما را از این شیرینی موقتی نهی کرده است ودر ادامه ابیات قبل که خواستیم از عشق بی نصیب نباشیم به  ما می گوید که لازمه متنعم شدن از این عشق بیاد دوست بودن است یادی که مسلما اگر واقعی باشد بی اختیار انسان را به عذر نیمه شبی و گریه سحری وا می دارد.

تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين کار

که در برابر چشمي و غايب از نظري

 

اشارت :

در این بیت حافظ با چشمی حیران و نگاهی از روی حسرت به جمال االهی که جهان را در برگرفته می نگرد و با حال بیدلی این نکته را می گوید که پروردگار در همه جا هست و اساسا هر وجودی که هست همان حضور اوست ولی در هیچ جا نیز نیست .  ولی غائب از نظر معنای دیگری نیز دارد اینکه با وجود اینکه همه جا حاضر است ولی روی به ما نمی کند و به ما نمی نگردو حسرت نیز از این رواست

هزار جان گرامي بسوخت زين غيرت

که هر صباح و مسا شمع مجلس دگري

 

اشارت :

در اینجا حافظ با دلی سوخته و ناله سر میدهد و روی بسوی خدا می گوید که این همه دل که در غم عشقت سوخته کافی نیست؟ آخر تا کی چون خورشید که گاهی این سوی جهان را روشن می کند و گاهی آن سو را(روز وشب) ما در غم هجران و وصالت می کشی و زنده می کنی ؟ دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی؟

صباح ومساء : (صبحدم) طلوع وغروب آفتاب

دعاي گوشه نشينان بلا بگرداند

چرا به گوشه چشمي بما نمي نگري

 

اشارت :

 در این بیت حافظ با اشاره به ارزش و مقام والای عارفان و خلوت گزیدگان وگوشه نشینان ،دعایی همراه با شکوه از ننگریستن یار را بر زبان می آورد و از معشوق خود می خواهد که حداقل به گوشه چشمی دل سوخته و زخمی را مرحم گذارد تا روز وصال.....

بيا که وضع جهان را چنان که من ديدم

گر امتحان بکني مي خوري و غم نخوری

 

اشارت :

  ندای حافظ دلسوخته که ما را با دلسوختگی به سوی یار و عیش وعشرت می طلبد شنیدنیست،حافظ با آنهمه دید بصیرت و گوش سمیع وکمالات  به ما پندی می دهد که ای همسفر جهان جای غم خوردن نیست،جای عیش و عشرت است جای می خوردن است، من امتحان کرده ام شما دیگر امتحان نکنید و پند گیرید و عاشق باشید و دنبال معشوق.......